سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی که اندیشه اش را به کار اندازد، به پاسخ خود می رسد . [امام علی علیه السلام]
بهار 1385 - خنده بازار
::تعداد بازدید کنندگان::

9322

::بازدید امروز::

1

::موضوعات وبلاگ ::

::اوقات شرعی ::

::لینک به لوگوی من::
بهار 1385 - خنده بازار
::لینک به دوستان::
::لوگوی وبلاگ دوستان::

::جستجوی سریع ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::آوای آشنا::

::اشتراک ::

 

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

::آرشیو ::

تابستان 1385
بهار 1385


نویسنده مطالب زیر: عرفان

نتیجه گیری اخلاقی بعد از ازدواج قبل از ازدواج
سحر خیز شدن بیدار شدن زودتر از خورشید خوابیدن تا لنگ ظهر
معتبر شدن رفتن به حیاط با اجازه رفتن به سفر بی اجازه
تقویت معده خوردن غذا های سوخته با منت خوردن بهترین غذاها بی منت
ورزیده شدن کار کردن در شرایط سخت استراحت مطلق بی جر بحث
صله رحم سر زدن به فامیل خانوم دیدوبازدید از اماکن تفریحی
همدردی با مرد ها آموزش بچه داری و شستن ظرف ... آموزش گیتار و سنتور و
مستقل شدن دادن کل حقوق به خانوم گرفتن پول تو جیبی از پاپا

موضوعات یادداشت
چهارشنبه 85/3/31 ساعت 4:5 عصر

نویسنده مطالب زیر: عرفان

همه ی خانمها با دیدن پسری با خصوصیات مردونه کیف میکنن مخصوصآ پسرا این دورو زمونه که تا بهشون بگی این کارت مثل دخترا است ناراحت میشن و کلی به تیتیش قباشون بر میخوره ...خلاصه این که مرد باید مرد باشه.

خصوصیات مردای این دورو زمونه:
قدی بلند ؛ لاغر مردنی مثل مارمولک؛ موهای بلند و گیسویی کمند ؛ ابروهای باریک مدل ابر و بادی( تازه مد شده اگر اسمش رو بلد نیستید گریه نکنین اقایون مدل ابروها خودتونه )؛ ارایش ۷۰ قلم به جا ۷ قلم

طریقه ی لباس پوشیدن:
بلوزی چسبان و حریر با استینهای کلوش شمشیری یقه دلبری با بندینک که پشت گردن بندازن و گره بزنن .
شلوار بدن نمای تنگ و پاچه گشاد ( از اون چهل تیکه ها که اکلیلی هم هست.)
کفشایی با پاشنه ۳ یا ۵ سانتی ( البته الان چون زمستون است از اون چکمه ها که بغلاش ارمای مختلف داره )

برای تکمیل تیریپ مردونه:
یک زنجیر ساده ی شیک که اگر طلا سفید باشه بهتره ؛ ۲ یا ۳ مدل از همان زنجیر برای ست کردن دستبند و گردنبند
(لازم به ذکر است پسرای با کلاس از گوشواره حلقه ای هم استفاده میکنن ) انگشتر هم که تابلو است مهم ترین است.( البته اگر از اون انگشترا باشه که مردونه است و تا دم ارنج ادامه داره باشه بهتره)
مانیکور کردن ناخنها برای نشان دادن مردانگی عالی است.
واقعا همچین مردایی باید هم از این که یکی بهشون بگی خانوم جون یا جیگر یا تیکه و.... (به طور کلی صفات دخترانه ) بدشون بیاد .
واقعا اینا قابل تحسینند.
مرد باید مرد باشه ........ ابروهاشم کمند باشه
گیسوی اون بلند باشه....... مرد باشه و مرد باشه

* اخرین حرف: * مردای این دورو زمونه اگر ریش پروفسوری نداشتن قابل تشخیص نبودن( البته ریش اگر به صورت یه نقطه اونم زیر لبشون باشه قبوله)

موضوعات یادداشت
چهارشنبه 85/3/31 ساعت 4:4 عصر

نویسنده مطالب زیر: عرفان

1.همیشه از نام خانوادگی شما استفاده می شود

2.مدت زمان مکالمه‌ی تلفنی شما حداکثر30 ثانیه است

3.برای یک مسافرت یک هفته ای تنها یک ساک کوچک دستی نیاز دارید

4.در تمام شیشه های مربا و ترشی را خودتان باز می‌کنید

5.دوستان شما توجهی به کاهش یا افزایش وزن شما ندارند

6.جنسیت شما در موقع مصاحبه‌ی استخدام مطرح نیست

7.لازم نیست کیفی پر از لوازم بی استفاده را همه جا به دنبالتان بکشید.

8.ظرف مدت 10دقیقه می‌توانید حمام کنید و برای رفتن به مهمانی آماده شوید

9.همکارانتان نمی‌توانند اشک شما را در بیاورند

10.گر در 34 سالگی هنوز مجردید، احدی به شما ایراد نمی گیرد

11.رنگ اجزاء صورت شما در هر صورت طبیعی است

12. با یک دسته گل می‌توانید بسیاری از مشکلات احتمالی را حل کنید

13.وقتی مهمان به خانه‌ی شما می‌آید لازم نیست اتاق را مرتب کنید

14.بدون هدیه می‌توانید به دیدن تمام اقوام و دوستانتان بروید

15.می‌توانید آرزوی هر پست ومقامی را داشته باشید

16.حداقل بیست راه برای بازکردن در هر بطری نوشابه‌ی داخلی یا خارجی بلد هستید

17.ضرورتی ندارد روز تولد دوستانتان را به خاطر داشته باشید

18.هر ساعتی دلتون بخواد میتونید از خونه بیرون برید و هر ساعتی دلتون بخواد میتونین برگردین

19. ... و بالاخره روزی یک پیرمرد موفق خواهید شد

موضوعات یادداشت
چهارشنبه 85/3/31 ساعت 4:3 عصر

نویسنده مطالب زیر: عرفان

یک پسر خوب امضاء گواهی نامه اش خشک نشده به رانندگی خانمها گیر نمیدهد
یه پسرخوب کمتربا این جمله مواجه میشود""مشتری گرامی دسترسی شمابه این سایت مقدورنمی باشد""
یه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نمیره
یه پسر خوب عکس الکسندروگراهام بل رو قاب نمیکنه بزنه تو اتاقش
یه پسر خوب پشت چراغ قرمز با دیدن یه خانم ردیف چشماش مثه چراغهای فولکس نمیزنه بیرون
یه پسر خوب روزی چند بار به سازندگان یاهو مسنجر لعنت میفرسته
یه پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متریِ هیچ خانمی نمیشینه
یه پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشینش بوی ادکلن زنونه نمیده
یه پسر خوب هیچ وقت پای تلفن از این کلمات استفاده نمیکنه:""ساعت چند"" ""کی میای"" ""کجا"" ""دیر نکنی یا
یه پسر خوب وقتی میاد خونه قرمزی رژ در هیچ نقطه از صورتش مشاهده نمیشه
یه پسر خوب زمانی که کسی میخواهد از عرض خیابان عبور کند تعداد دنده را از 1 به 4 ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نمیکند
یه پسر خوب زمانی که یک دختر خانم راننده میبیند ذوق زده نشده و در صدد عقده ای بازی بر نمی آید
یه پسر خوب که ژیان سوار میشود روی بنز همسایه با سوئیچ ماشین نقاشی نمیکشد
یه پسر خوب زمانی که تصادف میکند همانند قبائل زامبی وحشی بازی در نمی آورد
یه پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمایندگی از راهداری و شهرداری خیابانهای شهر را متر نمیکند
یه پسر خوب به محض دیدن یک دختر خانم متین با شلوار برمودا و مانتو تنگ کوتاه و شال باز دهانش به سان آبشار و چشمانش همانند چشمان وزغ نمیشود
یه پسر خوب دکمه های پیراهنش را از یک متر زیر ناف تا زیر چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلی محکم میکند
یه پسر خوب به محض دیدن دختر همسایه رنگش لبوی شده و چشمش را به آسفالت میدزود
یه پسر خوب روزی 10بارهوس بردن نذری به دم در خانه همسایه که تصادفا دختر دم بخت دارند را نمیکند
یه پسر خوب 5ساعت در حمام آهنگ جواد یساری نخوانده وبرای همسایگان آلودگی صوتی ایجاد نمیکند
یه پسر خوب اگر درد عشق گرفت در کوی و برزن عرعر عشق نکرده و آبروی خانوادگی خود را نمیبرد
یه پسر خوب با دوستانی که مشکوک به چت و لا ابالی گری هستند معاشرت نمیکند
یه پسر خوب به جای اینکه پول خود را در باشگاه بیلیارد و گیم نت و غیره دور بریزد بهتر است حساب آتیه جوانان باز کند و به فکر 1000 سالگی خود باشد
یه پسر خوب همواره به اسم خود افتخار میکند و به هر کس که میرسد نمیگوید که بجای اصغر به او رامتین و آرش و ... بگویند
یه پسر خوب در اثر دیدن افراد غرب زده جو گیر نشده و لحاف کرسیه قرمز خال خال یشمی را به پیراهن تبدیل نکرده و سر زانو خود را جر نمیدهد
یه پسر خوب سر سفره دست به چیزی نمی زند تا همه سیرو پر از سر سفره بلند شوند و بعد شروع به غذا خوردن می نماید
یه پسر خوب تقاضای وسایل نا مربوطی از قبیل موبایل را از خانواده ندارد
یه پسر خوب در صورتی که با نامزد خود بیرون رفت و کسی به خانم متلک گفت فورا با پلیس 110 تماس حاصل می کند
یه پسر خوب برای احیای حقوق خود از زور بازو استفاده نکرده و کلمات رکیک مانند خر و الاغ به کار نمیبرد
یه پسر خوب از معاشرت با دوستان بسیار خودمانی که عادت به بیان شوخی های نا مربوط از قبیل حراج لفظی عمه و همچین خواهر مادر هستند امتناع میکند
یه پسر خوب همانند خاله زنکها تلفن را قورت نداده و سالی به 12 ماه دهانش بوی تلفن نمیدهد
یه پسر خوب هر صدایی از قبیل قار و قور شکم اهل خانه را با صدای تلفن اشتباه نگرفته و1 متر به بالا نمیپرد
یه پسر خوب برای بیرون رفتن از خانه 1 ساعت جلوی آئینه نایستاده و بزک نمیکند
یه پسر خوب تنها جوکهایی را بیان میکند که مورد تائید وزارت 1) ارشاد اسلامی2) وزارت بهداشت3) وزارت مبارزه با تبعیضات استانی و ... باشد
یه پسر خوب در جشنهای فامیلی جو گیر نشده و نمیرقصد تا ابروی کل خاندان رابر باد دهد
یه پسر خوب در مهمانی های خانوادگی نوشدنی های غیر مجاز از قبیل ماءالشعیر را تنها با رضایت نامه رسمی و کتبی پدر محترم استعمال میکند
یه پسر خوب هر زمان که عشقش کشید با زیر شلواری کردی چین پیلیسه دار و یا شرت مامان دوز و رکابی همانند قورباغه به وسط کوچه نمیپرد
یه پسر خوب تنها برای رضای خدا و کاهش بار سنگین ترافیک و حمل و نقل درون شهری و برون شهری هر کجا که دختر خانم یا خانمی را در رده سنی 15 تا 25 سال دید سوار کرده و به مقصد می رساند

موضوعات یادداشت
چهارشنبه 85/3/31 ساعت 4:1 عصر

نویسنده مطالب زیر: عرفان

 

غضنفر به رفیقش میگه : می خوام دختر شاه رو بگیرم ! رفیقش میگه : چرت نگو ! مگه کشکیه ؟! غضنفر میگه : بابا من که راضیم ، ننم هم که راضیه ، فقط مونده شاه و دخترش !



« تعویض اسم »

شخصی شاکی میره ثبت‌احوال ، میگه : آقا این اسم من خیلی ضایع است ، باید حتماً عوضش کنم . کارمند ازش می پرسه ، مگه اسمتون چیه ؟ میگه : اصغرِ اَن‌ چهره ! کارمند میگه : آره خوب حق دارید ، باید حتماً عوضش کنید . حالا چه اسمی می خواید بگذارید ؟ میگه : اکبرِ اَن ‌چهره !



« مخفف
USA »

از غضنفر می پرسند : می دونی
USA مخفف چیه ؟ میگه : یوم‌الله سیزده آبان !



« مسابقة دومیدانی »
غضنفر رفته بود تماشای مسابقة دومیدانی . وسط مسابقه از بغل دستیش می پرسه : ببخشید ، اینا واسه چی دارن میدون ؟! یارو میگه : برای اینکه به نفر اول جایزه میدن . غضنفر کمی فکر می کنه ، می پرسه : پس بقیشون واسه چی دارن میدون ؟!



« آسانسور »
غضنفر سوار آسانسور میشه ، می بینه نوشته ‌: ظرفیت 12 نفر . باخودش میگه : عجب بدبختیه‌ها ! حالا 11 نفر دیگه از کجا بیارم ؟!



« جام جهانی »
از غضنفر می پرسن : به نظر شما اگه آمریکا افغانستان و عربستان رو بگیره ، به کره و چین هم حمله کُنه تکلیف ایران چی میشه ؟ غضنفر میگه : چی میشه نداره که ، ایران میره جام جهانی !



« تعداد بچه (1) »
از غضنفر می پرسن : چند تا بچه داری ؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده ، میگه : 3 تا ! مردم تعجب میکنن ، میگن : بابا اینا که 4 تاست ؟ غضنفر انگشت کوچیکشو نشون میده ، میگه : این بچة همسایمونه ، ولی همیشه خونة ماست !



« تعداد بچه (2) »
از غضنفر میپرسن چندتا بچه داری ؟ انگشت کوچیکشو نشون میده ، میگه : هفت تا ! مردم تعجب میکنن ، میگن : بابا این که فقط یکیه ! میگه : آخه دادم mp3ش کردن !


« شکنجة روحی »
می خواستن غضنفر رو شکنجه روحی بدن ، می فرستنش تو یک اتاق گرد ، میگن برو یک گوشه بشین !



« ساندویچ فروشی »
غضنفر بعد از بیست سال از آمریکا برمی گرده ایران و یک ساندویچ فروشی میزنه . یارو میاد میگه : قربون دستت ، یک ساندویچ سوسیس بده . غضنفر که هنوز خوب از حال و هوای غرب درنیومده بود ، می پرسه : ""تو گو"" بدم ؟ یارو شاکی میشه ، میگه : نه مرتیکه ، تو نون بده !



« دهقان فداکار و حسین فهمیده »
غضنفر تو یک شب برف و بورانی داشته از سر زمین برمی گشته خونه ، یهو می بینه یکجا کوه ریزش کرده ، یک قطار هم داره ازون دور میاد ! خلاصه جنگی لباساشو درمیاره و آتیش میزنه ، میره اون جلو وامیسته . رانندة قطاره هم که آتیشو می بینه میزنه رو ترمز و قطار وامیسته . همچین که قطار واستاد ، غضنفر یک نارنجک درمیاره ، میندازه زیر قطار ، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار میشن ! خلاصه غضنفر رو میگیرن میبیرن بازجویی ، اونجا بازرس بهش میتوپه که : مرتیکة خر ! نه به اون لباس آتیش زدنت ، نه به اون نارنجک انداختنت ! آخه تو چه مرگت بود ؟! غضنفر میزنه زیر گریه ، میگه : جناب سروان به خدا من از بچگی این دهقان فداکار و حسین فهمیده رو قاطی می کردم !



« معما »
به غضنفر میگن یه معما بگو .‌ میگه : اون چیه که درازه ،‌ زرده ، موزه ؟!



« مسابقة بیست سوالی (1) »

غضنفر میره مسابقه بیست سوالی ، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که : جواب برج ایفله ، فقط تو زود نگو که ضایع شه . خلاصه مسابقه شروع میشه ، غضنفر میپرسه : تو جیب جا میگیره ؟ میگن : نه . غضنفر میگه : ...ها ! پس حتماٌ برج ایفله !



« مسابقة بیست سوالی (2) »
غضنفر میره مسابقه بیست سوالی . رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که جواب خیاره ، فقط تو زود نگو که ضایع شه . خلاصه مسابقه شروع میشه ، غضنفر میپرسه : تو جیب جا میگیره ؟ میگن : نه . غضنفر میگه : بابا این عجب خیار گنده ‌ایه !



« سرقت ماشین »
ماشین غضنفر رو تو روز روشن ، جلو چشماش میدزدن . رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن : آااای دزد ! بگیرینش ! یهو غضنفر داد میزنه : هیچ خودتونو ناراحت نکنید . هیچ غلطی نمیتونه بکنه ! رفیقاش وامیستن ، میپرسن : چرا ؟ غضنفر میگه : من شمارشو برداشتم !



« کیک هفتاد طبقه »
غضنفر میره قنادی ، میگه : ببخشید کیک هفتاد طبقه دارید ؟! قناد میگه : نخیر نداریم . فردا دوباره غضنفر میاد ، میپرسه : شرمنده ، کیک هفتاد طبقه دارید ؟ باز قناد میگه : نخیر نداریم . خلاصه یک هفته تمام هر روز کار غضنفر این بود که بیاد سراغ کیک هفتاد طبقه بگیره و قناد هم هرروز جواب میداده که نداریم . آخر هفته قناده با خودش میگه : این بابا که مشتریه ، بذار یک کیک هفتاد طبقه براش بپزیم ، یک پول خوبی هم شب جمعه‌ای بزنیم به جیب . خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه و جمعه رو میذاره یک کیک خوشگل هفتاد طبقه ردیف میکنه . شنبه اول صبح غضنفر میاد ، میپرسه : ببخشید ، کیک هفتاد طبقه دارید ؟! قناد با لبخند بر لب میگه : بعله که داریم ، خوبشم داریم ! غضنفر میگه : قربون دستت ، 500 گرم از طبقة بیست چهارمش به ما بده !


« سقوط هواپیما »
یه هواپیما تو قبرستون سقوط میکنه ، فردا رادیو میگه : شب گذشته یک فروند هواپیمای توپولوف در حومة شهر سقوط کرده و تا این لحظه 34513 جسد کشف شده ! عملیات برای یافتن اجساد بقیه قربانیان همچنان ادامه دارد !


« بنفش »
از غضنفر میپرسن بنفش چه رنگیه ؟ میگه : قرمز دیدی ؟! آبیش !


« حیوون ، حیوونه »
غضنفر میره خواستگاری . اسم دختر پروانه بود ولی غضنفر قاطی کرده بود ، یک بند بهش میگفته آهو خانوم ! خلاصه وقتی دختر میاد چایی تعارف کنه ، غضنفر میگه : دست شما درد نکنه آهو خانوم ! دختر شاکی میشه ، میگه : بابا اسم من پروانه‌ست نه آهو . غضنفر میگه : ای بابا فرقی نداره . حیوون حیوونه دیگه !



« مهمترین بابا »
سه تا پسر با هم کل گذاشته بودند ، اولی میگه : بابای من مهمترین آدم مملکته . دوتای دیگه میپرسن : مگه بابات چیکارس ؟ میگه : بابای من رئیس ‌جمهوره . هر قانونی که بخواد گذاشته بشه رو باید اول بابای من امضاء کنه . دومی میگه : برو بابا حال نداری . بابای من عمری پوز بابای تورو میزنه ! اولیه میگه : مگه بابات چیکارس ؟ پسره میگه : بابای من نماینده مجلسه . تا بابای من رای نده ، عمری قانونای بابای تو تصویب بشن . سومی برمیگرده میگه : باباهای شما جلوی بابای من هیچی نیستن ! اون دو تا میپرسن : مگه بابات چیکارس ؟ پسره میگه : بابای من پاسبونه . جلوی خیابون وامیسته ، پونصد تومن میگیره ، میشاشه به قانون باباهای هردوتون !



« حکومت نظامی »
حکومت نظامی بود ، سروانه به غضنفر میگه که تو اینجا کشیک بده ، از هفت شب به بعد هر کسی رو تو خیابون دیدی در جا بزنش . حرفش که تموم میشه ، تا میاد بره سوار ماشینش بشه ، میبینه صدای گلوله اومد . برمیگرده میبینه غضنفر زده یک بدبختی رو کشته ! داد میزنه : احمق ! الان که تازه ساعت پنج بعد از ظهره ! غضنفر میگه : قربان این یه آدرسی پرسید که ، عمراً تا ساعت نه شب هم پیداش نمیکرد !



« قطار »
غضنفر و دوستاش رفته بودن ایستگاه راه‌آهن . تا میرسن ، یهو قطار حرکت میکنه . اینا هم میدون دنبال قطار . حالا ندو کی بدو ! خلاصه بعد از هزار بدبختی ، یکیشون میرسه به قطار و میپره بالا و دستشو دراز میکنه دومی رو هم سوار میکنه ، ولی سومی بندة خدا هرچی میدوه نمیرسه . خلاصه خسته و کوفته برمیگرده تو ایستگاه ، یک بابایی بهش میگه : آقا جان چرا اینقدر خودتونو خسته کردید ؟ قطار بعدی نیم ساعت دیگه حرکت میکنه ، وامیستادید با اون میرفتید . غضنفر نفس زنان میگه : منم نمیدونم ! والله من فقط قرار بود برم ، اون دوتا رفیقام اومده بودن بدرقم !


« دو دو تا »
غضنفر از شاگردش میپرسه : دو دو تا چند تا میشه ؟ شاگرد میگه : شونزده تا ! غضنفر شاکی میشه ، میگه : دو دو تا میشه چهارتا ، دیگه اگه خیلی بشه ، میشه هشت تا !



« قرض سگ »

یک بابایی داشته از سر کار برمیگشته خونه ، یهو میبینه یک جمع عظیمی دارن تشییع جنازه میکنند ، منتها یه جور عجیب غریبی . اول صف یک سری ملت دارن دو تا تابوت رو میبرن ، بعد یک یارو مَرده با سگش راه میره ، بعد ازون هم یک صف 500 متری ملت دارن دنبالشون میرن . یارو کَف میکنه ، میره پیش جناب سگ دار ، میگه : تسلیت عرض میکنم قربان ، خیلی شرمندم . میشه بگید جریان چیه ؟ یارو میگه : والله تابوت جلوییه خانممه ، پشتیش هم مادر خانومم ، هردوشون رو دیشب این سگم پاره پاره کرد ! مَرده ناراحت میشه ، همینجور شروع میکنه پشت سر یارو راه رفتن ، بعد از یک مدت برمیگرده میگه : ببخشید من خیلی براتون متاسفم ، میدونم الانم وقت پرسیدن اینجور سوالا نیست ، ولی ممکنه من یک شب سگ شما رو قرض بگیرم ؟! مَرده یک نگاهی بهش میکنه ، اشاره میکنه به 500 متر جمعیت پشت سر ، میگه : برو ته صف !



« میلة اتوبوس »
غضنفر سرش میخوره به میلة وسط اتوبوس ، جا به جا ولو میشه کف اتوبوس . بعد از چند لحظه ، چشماشو باز میکنه میبینه ملتی که واستادن بالا سرش میله رو گرفتند . میگه : ولش کنین ببینم چی میگه !



« سقوط »

غضنفر از طبقه صدم یه ساختمون می‌پره پایین . به طبقه پنجاهم که میرسه میگه : خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت !


« بچة دوقلو »
زنِ غضنفر دو قلو میزاد ،‌ غضنفر میره صورت حساب بیمارستان رو حساب کنه ،‌ به یارو میگه :‌ حاج آقا ارزون حساب کن هردوشو ببرم !



« هزیون »

زن غضنفر آپاندیسش رو عمل کرده بود . بعد از عمل شوهرش میاد ملاقاتش . منتها زنه هنوز خوب بهوش نیومده بوده و داشته زیر لب هزیون می‌گفته : احمق ... بی‌شعور ... عوضی ! یک دکتری داشته از اتاق رد میشده ، میگه : خوب به سلامتی مثل اینکه خانمتون به هوش اومده و داره باهاتون حرف میزنه !



« معمای عجیب »

به غضنفر میگن یک معما بگو . میگه اون چیه که زمستونا خونه رو گرم میکنه تابستونا بالای درختو ؟! یارو هرچی فکر میکنه جوابشو پیدا نمیکنه . میگه : نمیدونم ، حالا بگو چیه ؟ غضنفر میگه : بخاری ! یارو کَف می‌کنه ، میگه : باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میکنه ولی تابستونا چه جوری بالای درختو گرم می‌کنه ؟ غضنفر میگه : بخاری خودمه دوست دارم بذارمش بالای درخت


موضوعات یادداشت
یکشنبه 85/3/28 ساعت 11:25 عصر

نویسنده مطالب زیر: عرفان

واسه اینکه وقتی سوار اتوبوس میشیم اگه صندلی ها هم خالی باشه میریم ته اتوبوس، تو ترافیک، چله تابستون، 1 ساعت سرپا وای میستیم، شاید بند کیفه دختره گیر کنه بهت.

واسه اینکه وقتی تو خیابون راه میریم، کافیه فقط یه دختری از کنارمون رد شه، گردن نیست لامسب( معذرت، آخه آدم عصبی میشه دیگه)، مثل جغد 180 درجه گردنه می چرخه.

واسه اینکه وقتی یه ماشین گیرمون میاد، پا میشیم میریم یه جایی مثله جردن، اونجا صد بار یه خیابون رو بالا و پایین میریم، 100 بار بوغ میزنمیو 200 بار ترمز، بعدشم میزنی به یه پیر زنه، اون موقع هستش که آخر روز میشه.اون لحظه آدم آرزو می کنه که بره تو توالت عمومی خودش رو دار بزنه.(ربطش رو به توالت عمومی خودت پیدا کن)

واسه اینکه وقتی میریم کوه، پشت دختره میری بالا از کوه، بعدش کم میاری و رنگت سرخ میشه و تازه می فهمی که دختره کوهنورد بوده

واسه اینکه وقتی حس غرورت گل میکنه میبینی دختره داره با یه پسره دیگه دعوا می کنه میری جلو، با پسره دعوا میکنی، بعدش که خوب کتکه رو خوردی می فهمی که یارو داداشش بوده

واسه اینکه وقتی یه دختر کنار پسره میشینه تو تاکسی، و پسره می خواد استفاده ی معنوی ببره، 10 برار مسیرش رو میره تا با دختره باشه، وقتی که دختره پیاده میشه، میره تو رویا، اون وقته که می فهمه به جای میدون ولیعصر، رسیده به تجریش. و وقتی که بر می گرده با تاکسی، می فهمه که تمام پولش رو داده به تاکسی قبلیه، و اونجا یکم مشتمال میبینه از راننده تاکسیه و بعدش فحشه که به خودش میده.


موضوعات یادداشت
یکشنبه 85/3/28 ساعت 11:24 عصر

نویسنده مطالب زیر: عرفان

روزهایی که تک می مانی ، روزهایی که در غم خود فرو می روی و شاید هم اگر عاشق باشی ، قلیان است که با توست و قلقلش روح تو را آرامشی دوباره می بخشد...
و اما :

آداب و رسوم کشیدن قلیان :

اولین رسمی که در قلیان کشیدن باید رعایت بشه اینه که قلیونو باید گروهی کشید و بعضی تنهایی کشیدن اونو خوب نمی دونن ...(اینم بعد اجتماعی بودن قلیلان!!)

دوم اینکه باید اول بزرگترین فرد جمع شروع به کشیدن قلیون کنه یا به عبارتی راهش بندازه و اگه بزرگتر خواست می تونه این کارو به فرد دیگه ای منتقل کنه...

سوم اینکه قلیان باید دور بچرخه و نوبت رعایت بشه و هر کس نیابد از اول و وسط و آخر حلقه یکدفعه قالیونو بگیره...

چهارم طرفی که شلنگ قلیونو از نفر قبلی می گیره باید به یک نوعی از طرف مقابلش تشکر کنه.عموما این تشکر زبانی نیست و با حرکت دست یا اینکه دست خودشو قبل از گرفتن شلنگ به دست طرف مقابلش بزنه انجام می شه ...

پنجم ٬ هر کس با توجه به تعداد نفراتی که قلیون میکشن باید مقدار پک زدنشو تنظیم کنه و طوری نباشه که به قولی بقیه معطل بمونن...

ششم٬ همه افرادی که دور قلیون نشستن باید قلیون بکشن ٬حتی به مقدار یک پک و اگر یک نفر اظهار کنه قلیون نمی کشه به بقیه بی حرمتی کرده ...

هفتم٬ هیچ کس نباید خود سر ٬دست به ذغال قلیان و شلنگ آن و سایر قسمت های آن بزند و هر تغییری در آن باید با رضایت اکثریت جمع باشد(آخر دموکراسی)...



هشتم ٬ با آتش ذغال روی قلیان نباید هیچ چیزی روشن کرد مخصوصا سیگار. روشن کردن سیگار به معنای توهین ناموسی به افرادی است که قلیان می کشند و در بعضی از فرهنگ ها کسی که این کار را می کند خونش پای خودش است.



نهم٬بر روی ذغال قلیان نباید جسم دیگری قرار داد یا روی آن آب ریخت.با این کار دیگران می توانند از کشیدن قلیان صرف نظر کنند.



ده٬قلیان را باید تا انتهای آن یعنی زمانی که تمام توتون آن سوخت کشید.



یازده٬زمانی که احساس شد ذغال قلیان جواب نمی دهد با توافق جمع باید اقدام به عوض کردن ذغال آن کرد.


موضوعات یادداشت
یکشنبه 85/3/28 ساعت 11:23 عصر

نویسنده مطالب زیر: عرفان

خبر جدید:


طبق امار گرفته شده به نتیجه رسیده ایم که اکثر دخترانی که والدینشان نفرینشان میکنند و به قول معروف اق والدین میشوند دچار این گونه عذابهای الهی میشوند .



اخطار:


به تمامی دختران توصیه میشود هر گاه به همچین موجودی برخورد کردید میتوانید از کلمه ی « بسم الله الرحمن الرحیم »استفاده کنید چون انها میپرند.
به امید روزی که خداوند به تمام عذابهایش خاتمه دهد و در رحمت( زیبا دختران گل عسل طلا ) خود را به روی ما بگشاید.
امین یا رب العالمین

یه کلمه هم از زبون مادر شوهر ( 34 کلمه از مادر شوهر )

اقایان متفکر

تا حالا اقایی رو دیدین در حال فکر کردن باشه ؟ ؟؟؟من که هر وقت دیدم این قدر خندیدیم که انگار خنده دار ترین جک دنیا را برام گفتن.
بعضی از اقایون وقتی فکر میکنن با سبیلهاشون ور میرن و اونها را میکنن طوری که وقتی فکرشون تموم شد و خواستن راه برن میبینن تعادلشون به هم میخوره .
بعضی از اقایون وقتی می خوان فکر کنن دستشون رو میگیرن به دو طرف صورتشون وهی دستاشون رو بالا پایین میکنن مثل این که دارن صورتشونو میشورن طوریکه وقتی فکرشون تموم میشه صورتشون پوست انداخته وباید ۱۰۰۰۰ تا پماد خرجش کنن.
بعضی از اقایون وقتی فکر میکنن تا منتها الیه انگشتانشان را داخل بینی فرو کرده و میچرخانند طوری که اشغالهای بینی که سهله؛مایه ی برون مغزی و درون مغزی هم میاد بیرون.
بعضی از اقایون وقتی فکر میکنن بدنشان به خارش میافتد از نوک انگشتان پا تا فرق سرشان که شپشها کیلو کیلو از ان میپرند بیرون.خلاصه اینکه کوره های روی پوستشون کنده میشن.

خلاصه اقایون با فکر کردناشون کارای خنده دار دیگه ای هم هست که انجام میدن اما چون میترسم روده تون از خنده بترکه فعلآ نمیگم .

فواید فکری در اقایان:به پوست اندازی ونظافتشان کمک میکند. در روحیه و اخلاقشان بسیار موثر است باعث ساکت شدن انها میشود برای اصلاح صورتشان مفید است.

نتیجه گیری اخلاقی:هر وقت احساس کردید مردی احتیاج به نظافت عمومی دارد به او سوژه ای برای فکر کردن بدهید.
استدلال ثابت شده این قضیه:
اقایان زیاد فکر میکنن اما هیچ وقت نتیجه نمی گیرند از فکرشان .
اقایان حرف زیاد میزنند ولی اهل عمل نیستند هیچ کدامشان.

یه کلمه هم از زبون مادر شوهر ( 13 کلمه از مادر شوهر )

اعتماد به نفس کاذب در پسران

این یک بیماری مسری در پسران است . اگر برادر و یا دوست پسر و یا پسر شما این بیماری را بگیرد یقین بدانید که در عرض کمتر از یک هفته کل پسران محل را مبتلا میکند پس برای جلوگیری از این بیماری اگر کسی را مشاهده کردید که مبتلا است حتمآ او را قرنطینه کنید.


علایم این بیماری:


۱-:گذاشتن ریشهای نخ قیطونی.
۲-:طرز نگاه کردن به صورت عجیب غریب.
۳-:تکرار جمله ی هوش پسران بیش ازدختران است .
۴-:ایستادن زیاد رو به روی اینه.
۵-:استفاده از جملاتی شبیه همین که گفتم؛حرف من درسته؛حرف مرد حرفه و....
۶-:مخالفتهای پی در پی.
۷-:پایین بردن شخصیت دختران برای تقویت روحیه.
۸-:خواندن اشعار پر محتوا از قبیل پسرا شیرن مثه شمشیرن(دوپینگ).
۹-:روزی ۵۰ دفعه شنیدن پسر پسر قند عسل توسط مامان جون یا کاست ضبط شده توسط مامان جون.
۱۰-:خواندن کتابهبیی از قبیل:


موضوعات یادداشت
یکشنبه 85/3/28 ساعت 11:22 عصر

نویسنده مطالب زیر: عرفان

 

مامور: کجا داری میری؟
یه نفر: خونه.
مامور: از کجا میای؟
یه نفر: از محل کار.
مامور: واسه چی؟
یه نفر: چون کارم تموم شده.
مامور: دانشجویی؟
یه نفر: نه.
مامور: قبلا"" هم دانشجو نبودی؟
یه نفر: نه ، من از اول تنبل بودم!
مامور: حرف اضافی موقوف! بابات دانشگاه رفته؟
یه نفر: نه ، بی سواد بود.
مامور: پس تو چرا قیافه ت مشکوکه؟!
یه نفر: نمی دونم! اگه دستور میدین جراحی پلاستیک کنم!
مامور: نه ، خودمون تغییر قیافه ت میدیم! شغلت چیه؟
یه نفر: حسابدارم.
مامور: پس اختلاس می کنی؟
یه نفر: نه ، جمع دارایی ام صد هزار تومان نمیشه.
مامور: پس همه ی پولهاتو از مملکت خارج کردی؟
یه نفر: نه ، من تا حالا دلار ندیدم.
مامور: حسابدار دانشگاهی؟
یه نفر: نه.
مامور: پس حسابدار کجایی؟
یه نفر: روزنامه.
مامور: پس اینطوووووررررر.....
﴿در این لحظه مذاکرات جدی تر ادامه میابد﴾...
مامور: پس معتادی؟
یه نفر: آخ! نه ، من ورزشکارم.
مامور: پس مخالف مایلی کهن هستی؟
یه نفر: آخ سرم! به خدا مخالف مایلی کهن نیستم.
مامور: پدرسوخته ، طرفدار منچستر یونایتدی؟
یه نفر: آخ شکمم! به خدا من طرفدار تیم ملی هستم.
مامور: پس تو بودی روز مسابقه ی ایران و استرالیا توی خیابون مست کرده بودی و می رقصیدی؟
یه نفر: آخ پام! به خدا من نبودم. اون روز من گلاب به روتون ﴿...﴾ داشتم اصلا"" توی خیابون نیومدم.
مامور: چرا صورتت رو اینجوری کردی؟
یه نفر: مگه چه جوری شده؟!
مامور: برای چی صورتت زخمیه؟
یه نفر: شما زدین.
مامور: مشروب می خوری ، میای توی خیابون ، سخنرانی می کنی؟
یه نفر: من؟! اینجا که کسی نیست براش سخنرانی کنم.
مامور: بگو اسم مشروبی که خوردی چی بود؟
یه نفر: من نخوردم.
مامور ﴿به همکارش﴾: بنویس جانی واکر. از کجا خریدی؟
یه نفر: من نخریدم.
مامور ﴿به همکارش﴾: بنویس از جردن ، از اصغر سیاه خریده.
یه نفر: به خدا من اصغر سیاه رو نمی شناسم.
مامور: غصه نخور! بعدا"" که اصلاح شدی اول روزنامه رو ول می کنی ، بعدا"" با اصغر سیاه هم آشنا میشی

 


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 85/3/25 ساعت 10:40 صبح

نویسنده مطالب زیر: عرفان

1-     دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند

2-
اگر یه دختر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه از خونه فرار میکنه اما یه پسر اگر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری میده!

3-
یه دختر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه خودکشی میکنه اما یه پسر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو میکشه

4-
یه پسر اگر 3 تا مشکل غیر قابل حل داشته یه هفته افسرده میشه بعد با 3 تا مشکل کنار میاد و زندگیش رو میکنه اما تا کنون دختری که 3 تا مشکل داشته باشه دیده نشده چون همشون در مرحله دو تا مشکل خودکشی میکنند و به سه تا نمیرسه مشکلاتشون!!!

5-
دخترا از پسرا موهاشون کوتاهتره!

6-
دخترا می خوان سر پسرا کلاس بزارن اما در نهایت سر خودشون کلاه میره ولی پسرا می خوان سر هر موجود زنده ای که میبینن کلاه بزارن و در نهایت موفق میشن

7-
اگر به یه دختر بگی دوست دارم فکر میکنه تو چقدر خوبی و عاشقت میشه اما اگر به یه پسر بگی دوست دارم فکر میکنه تو چقدر بی جنبه و جوات هستی دست به هر کاری میزنه تا از شرت خلاص شه!

8-
نقطه قوت پسرا چشماشونه اما نقطه قوت دخترا چشم و گوش ابرو و دماغ و دهن و .........هست.

9-
دخترا با اینکه بیشتر از پسرا قوانین راهنمایی و رانندگی رو رعایت میکنن اما خیلی بیشتر از پسرا تصادف میکنن و در هر تصادف رد پای یک دختر به چشم می خوره.

10-
دخترا فکر می کنن بهترین راه برای بهترین راه برای داشتن یک رابطه خوب و مداوم صداقت و راستگویی هستش ولی پسرا مطمئن هستند بهترین راه دروغگویی و گرفتن سوتی از طرف مقابله!

11-
دختر ها از درس و مدرسه بیزارند ولی پسر ها از درس و مدرسه فراری هستند!

12-
پسر ها به هم حسودی نمی کنن اما دخترا به هم حسودی می کنن.

13-
اگر برادرتون دوست دختر داشته باشه شما سعی می کنید با اون دختر آشنا بشید ولی اگر خواهرتون دوست پسر داشته باشه شما قسم می خورید! که هم پسره و هم خواهرتون رو سر به نیست کنید.

14-
دختر ها زیر بار حرف زور میرن اما پسر ها خودشون حرف زور میزنن

۱۵-
شرمنده . شماره ۱۵ خیلی ..........هست و اگه بنویسم وب فیلتر میشه !

16-
اگر یک دختر در یک جمع سوتی بده تا آخر دیگه هیچ حرفی نمیزنه اما پسر ها در یک چمع فقط سوتی میدن!

17-
یک دختر اگر 24 ساعت با دوست پسرش صحبت نکنه افسرده میشه اما یک پسر اگر 24 ساعت با دوست دخترش صحبت نکنه با اون یکی دوست دخترش صحبت میکنه.

18-
پسر ها میدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین ازش متنفرن ولی دختر ها نمیدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین طرفدارشن!

19-
یک دختر اگر با دوست پسرش به هم بزنه دیگه با هیچ پسری دوست نمیشه اما یه پسر اگر با دوست دخترش به هم بزنه با 3-4 تا دختر دیگه دوست میشه!

20-
یک دختر اگر توی خیابون پسری ازش بپرسه ساعت چنده میگه:ساعت 7.اما یه پسر اگر یه دختر ازش ساعت بپرسه میگه :ساعت 7 و 2 دقیقه و 24 ثانیه,اینم شماره تلفن من ..... سر ساعت 9 منتظر تماستم!

21-
اگر یه دختر به یه پسر نگاه کنه , پسره فکر می کنه که خیلی خوش تیپه ولی اگر یه پسر به یه دختر نگاه کنه دختره فکر میکنه که پسره چقدر بی چشم و رو هستش!

22-
دختر ترشیده میشه اما پسر نه!!!!

23-
بعد از خوندن این مطلب پسرا اول 2 دقیقه فکر میکنن تا مفهوم مطلب رو بفهمند و چون بعد از دو دقیقه نمی فهمند می زنن زیر خنده و میگن خیلی باهال بود اما دخترا بعد از خوندن این مطلب 2 ساعت حرص می خورن و فکر میکنن به شخصیت دخترای ایرونی توهین شده و در نهایت چون مفهوم این مطلب رو نفهمیدن به نویسنده اش میل میزنن و فحش میدن!!!

 


موضوعات یادداشت
پنج شنبه 85/3/25 ساعت 10:37 صبح
   1   2      >
Copyright © www.persian templates.com